817

ساخت وبلاگ

می‌لرزه. چند بار زانوهاش خم میشه ولی می‌خواد زودتر برسه. بنظرش، خونه از همیشه بزرگتره. راه رسیدن به اتاق، طولانی‌تر.

بالاخره درُ باز می‌کنه. وایمیسه جلوی آینه. چونه‌شُ می‌گیره توو دستش. 

فحش میده.

فحشِ پاستوریزه.

یه فحشِ بد میده بخاطر اینکه نمی‌تونه فحشِ بد بده.

دوست داره دستشُ ببره تووی آینه.

یقه اون دختره‌ی احمقُ بگیره.

پرتش کنه بیرون.

همون دختره که قبل از اومدنش، خودشُ تووی این اتاق دیده.

می‌ترسه. الانه که سر برسه.

انقدر می‌ترسه که فقط میزنه زیر گریه.

ریتم دار.

آروم.

شیک.

باکلاس.

بعد میشه همون دخترِ نسبتا بد.

داد میزنه. می‌ترسه. الانه که سر برسه.

پالتوشُ درمیاره. یه پیرهنِ خوشگل تنشه.

بووش می‌کنه. بوی سیگار میده.

بوی عطر مردونه.

بوی کثافت.

یه دونه میزنه تووی سر خودش. می‌ترسه.

می‌شینه رووی تخت. فکر می‌کنه بعد از این باید کجا بره.

کجا رو داره که بره؟

اگه بفهمه می‌کشتش. می‌فهمه. مطمئنه که می‌فهمه.

بلند میشه. پیرهنشُ درمیاره. یه لباس دیگه می‌پشوه.

پیرهن رو می‌شکافه. با قیچیِ ابرو، ریزریزش می‌کنه.

قیچیِ کند میشه.

نگاه می‌کنه به ابروهاش. پُر شدن. نمی‌تونه کوتاهشون کنه.

صدای در میاد.

از جا می‌پره.

میاد توو اتاق.

فریاد میزنه چرا درُ می‌کوبونی؟

تعجب می‌کنه. میگه درُ آروم زدم بهم.

می‌دونه. می‌ترسه.

نگاش میفته رووی پیرهنِ تیکه‌پاره شده. خم میشه از جلوی پاهای دختره برش می‌داره.

بووش می‌کنه.

لبخند می‌زنه.

میگه همون عطریه که برات خریدم.

بووی سیگارُ حس نمی‌کنه؟

بووی دان‌هیل نمیده؟

حتی بووی بهمن رو هم نمیده؟

بووی کاپتان‌بلک چی؟ هاوایی؟ کوفت؟ زهرمار؟

داره بازی درمیاره.

از خودش خجالت می‌کشه. از اینکه با یکی دیگه رفته بیرون. رفته کافه. خندیده. 

میخواد اعتراف کنه. میگه من امروز رفتم کافه کاراکال.

پسره نگاش می‌کنه. هیچی نمیگه.

دختره میگه با همون مرد خوشتیپه رفته. همون چشم‌رنگیه. 

پسره هیچی نمیگه.

دختره میگه پیرهنش بوی دان‌هیل میده که فوت کرد توو صورتش.

بوی بهمن‌ای که خودش تووی تاکسی کشید.

پسره آروم میاد جلو. میگه باز قرصاتُ نخوردی؟

اون میگه دختره دیوونه شده؟ قرص؟ 

پسره میگه این پیرهنت بووی عطرِ خودتُ میده. بوی سیگار نمیده. بوی عطر مردونه نمیده. کافه کاراکالُ یک ساله بستن. آخرین بار باهم رفتیم، یادته؟

نه. یادش نیست. ولی دختره می‌دونه. خودش می‌دونه که خیانت کرده.

پسره میره بیرون. دختره میره توو حموم.

تیغُ برمی‌داره.

می‌خنده.

می‌ترسه.

نگرانه.

بووی سیگارُ حس نمی‌کنه؟

بووی دان‌هیل نمیده؟

حتی بووی بهمن رو هم نمیده؟

بووی کاپتان‌بلک چی؟ هاوایی؟ کوفت؟ زهرمار؟

داره بازی درمیاره.

829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : 817 area code,817,817 broadway,817 zip code,817 angel number,8170 laguna blvd,817 west end avenue,8170 33rd ave s,8176 brandywine road,817 ne 64th st, نویسنده : manomoham1 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 14:23