841

ساخت وبلاگ

کاش تو زندگی هم میشد تقلب کرد. یه کاغذ سفیدِ بدون خط برداری با یه خودکار 0.7 آبیِ panter انقدر تووش بنویسی که کاغذه شُل شه و وقتی نزدیکه که تموم جوهرش پخش شه، تاش کنی و بذاریش لای یه دستمال کاغذی و بچپونیش توو جیب مانتوت. بعد یه روز توو خیابون می‌بینیش. همونجوری خوش‌تیپ مونده. از آخرین باری که دیدیش دندوناش صاف‌تر شده و صورتش مهربون‌تر. ولی یه جسم ریز و کوچولو بغلشه. همه مردم بهش میگن «دختر». من بهش میگم آینه‌دق؛ دستمال رو از توو جیبت دربیاری. کاغذ رو باز کنی. ببینی نوشته «و او صبر کرد و بغضش را فروداد.» بعد بخندی و اشکت بیاد. یه پس‌گردنی بزنن بهت که رد شدی تو امتحان. ببرنت با جیغ و داد و گریه. و اون هنوز لبخند بزنه و دندوناش از دفعه قبل، صاف‌تر باشه.


829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 15:44