علافِ تو بودن خودش یک نوع کار است ولی .. یک لنگه پا نگهم ندار.

ساخت وبلاگ

فردا می‌بینمت. نه اینکه تو اینگونه می‌خواهی. یا حتی من. بخاطر یکی بودنِ یکی از روزهای برنامه‌هایمان است. که تصادفی‌ست و هیچ چیزی برای دل‌خوش کردن وجود ندارد. انگار که همه حواسشان را جمع کرده‌اند که من حتی یک درصد هم امیدوار نشوم. از بحث دور نشویم. فردا می‌بینمت؟ اگر خوش شانس باشم؟ یا بدشانس؟ مرا می‌بینی؟ چشمت دنبالِ قامتِ بلندم هست؟ مرا اگر دیدی، یادِ چیزی می‌افتی؟ مثل من، دلت خالی می‌شود؟ مثل وقتهایی که در جاد یکهو ماشین می‌افتد توی سرازیری. دلت آن شکلی می‌شود؟ صورتت داغ می‌شود و دست‌هایت یخ؟ برایت مهم هست؟

چرا نافِ من را با نرسیدن بریده‌اند؟ حقم نیست؟ بخدا که هست‌. خسته‌ام. از تو خوشم می‌آید. تو هم همین حس را داشتی. نداشتی؟ گیجم می‌کنی. من گیج بودن را دوست ندارم. علافِ تو بودن خودش یک نوع کار است ولی .. یک لنگه پا نگهم ندار.

829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 18:14