مشکل غصه هایمان را حل کنیم.

ساخت وبلاگ
کتاب زمین چهارمش رو برداشتم. گفت "زمین نمیخونم. فقط ماله داروسازاس. به تیپ من نمیاد."
ورق زدم. رسیدم به لایه های رسوبی. خندیدم و گفتم "از وقتی که یادمه داریم در مورد لایه های رسوبی میخونیم."
نگاهم افتاد به عکسش. به اون لایه آخر آخریه. اونی که اول از همه بوده و الان له شده.
یاد حرفهای بعدازظهر مامان افتادم. غصه داشت. ولی میگفت تو اهمیت نده.باید اهمیت داد مادر من. باید لایه اولی غمت رو پاک کنی. نذاری هی لایه لایه دلخوری و غصه بشینه روی هم. اگه حلش نکنی. هی بذاری واسه فردا. بگی بیخیالش. یادت میره اصلا از کجا شروع شد. یادت میره اون ناراحتی اول اولی چی بود که الان به این روز انداختدت. فقط میبینی یه غصه نشسته روبروت، که روی صورتش یه علامت سواله و داره زجرت میده.
جدا از این، اون غصه اولیه اون ته تهه. تنهاست خب. فراموش شده است. خیلی سخته. حتی برای یه لایه رسوبی یا برای یه غم.
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:55