سوم شخص مفرد

ساخت وبلاگ
یادمه سینا یه انیمیشن داشت. غارنشینان. به دور از کیفیت ناجورش واسه خاطر حذف مواردی .. یه اتفاقی افتاد.
همه دور اون پسر جمع شده بودن و به داستانش گوش میکردن. یهو گفت دختره افتاد پایین .. همه از جاشون بلند شدن که برن. عادت کرده بودن تهه داستانها با مرگ باشه .. با نرسیدن به آرزو .. با "خواست بره سراغ رویاهاش و مرد" .. با "دوست داشت متفاوت باشه و مرد" .. با "به حرف همه گوش کرد، بیخیال خواسته هاش شد و زنده موند".
ولی پسر یه چیز تازه گفت .. و بقیه دوباره نشستن ..
عادت کردیم به آخرای داستان هامون .. به نرسیدن هامون .. که هردفعه میای تلاش کنی یه صدایی از تووی تاریکی میگه "تو که این همه نرسیدی .. این هم روش" ..
ولی کسی نیست بعد از نفس گرفتن، یه تیکه جدید از داستان رو شروع کنه .. با اشتیاق در حالیکه چهارزانو نشستی غرق حرفهاش بشی ..
یه راوی نداریم که چیزی بگه ..
یکی یه چیزی بگه ..
حتی اگه نفس گرفتنش واسه گفتن جمله بعدی یه ماه طول بشه ..یه چیزی بگه .. همه دارن بلند میشن .. دارن میرن ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49