ابر میبارد و من .. من؟ هیچی ..

ساخت وبلاگ

شبیه فرار نیست. هیچ رقمه! بیشتر شبیه چنگ زدنه .. با ناخن های بلندی که هنوز روی پوستِ کنارشان کمی لاکِ خاکستری مونده. 

باید با چنگ و دندان نگهش داشت. خیالِ خوش رو میگم! باید نگهش داشت. ولی از آخرین باری که خواستم با چنگ و دندون نگهش دارم، تنش زخمی شده. جای ناخن هست .. خراش برداشته .. یه دلخوشیِ خراشدارِ نصفه ..

ولی همین رو هم بعضیا ندارن. همین بعضیایی که از فلان روز دلخورن .. همونایی که چشمهای مهربون دارن و بیشتر از هر چیزی نگرانشونی .. قرار بود یه تیکه از این دلخوشی، سبز باشه .. درخت داشته باشه .‌. با خاطره های بچگی تووی برکه ی زلال .. با اون درخت توت بزرگ بالای سرش و اون همه شاپرک ..

ولی یه دستی اومد و این خیاله خوشه سبز و پر شاپرک رو برداشت .. دستی که صداش میکردن خستگیِ بعد از کار ..

829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 161 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 13:27