مامان میگه "لااقل بگو از چی دلخوری؟"نگفتم انقدر حساس و گه شدم که همین که دراز کشیده و حالم رو میپرسه لجم رو درمیاره. بلند شو. بشین. بپرس. بغلم کن. نه اینکه از مبل بیام پایین، کنار بازوت یه جای, ...ادامه مطلب
انقدر مهربونی که آدمحس میکنه کمه .. بدهکاره .. خوب نیست زیاد .., ...ادامه مطلب
دیشب داشتم فکر میکردم باید دنبال برنامه ی غذایی دیگری برای گربه بی خانمان یک چشم و بی دم باشیم. تا حواسش پی گنجشکهای از همه جا بی خبر نشسته روی نرده ی ایوان نباشد.کم کم خوابم برد. داشتم قاشق خورشت سبز, ...ادامه مطلب
انگار قلبم آدامس نعنایی خورده. بعد یه لیوان آبه یخ دادی دستش. رفته تو فریزر. کناره بسته سبزی خورشتی. منتظره نزدیک سال تحویل بشه، بشینه کنارم. بگه خُب خانوم، ببینم اینجا چی داریم؟!بعد دونه دونه آدمها رو بیاره بیرون. به نمونه کوچیک شده مامان و بابا و خواهرم نگاه کنم و بذارمشون بالای مجلس. این وسط، , ...ادامه مطلب
هوا اونقدر سرده که شبا دوتا پتو میندازم روم. یه دونهش، از این مسافرتیهاست. یکی دیگهش همون پتوی آبیِ. امروز دنبال لباس زمستونیها میگشتم. مامان گفت تو کمد وسطیهست. توو اون کارتونِ. درشُ که باز کردم، یه بوی خاصی پیچید دور و برم. رفت بین موهام. نشست رو پلکم. یه بووی قدیمیِ پائیزی. بوی لباسایی که یه ساله دست نخوردهن. و اون خارشهای همیشگی بدنت که بعد از یه سال میپوشیشون. پ.ن: این عکس، حسِ پائیزُ بهم میده. حسِ فیلمِ Inkheart.,پاییز,پاییز طلایی,پاییز صحرا,پاییز تنهایی,پاییز آمد,پاییز سال بعد رستاک,پاییز پدر سالار,پاییز چهرازی,پاییز طلایی mp3 download ...ادامه مطلب